هلن جونیهلن جونی، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

«هلن روشنای زندگی ما»

چهار ماهگی هلن بانو مبارک..

نازنین قلب مامان..هیچ چیز نمی تونه توصیف کنه عشقی رو که لحظه به لحظه ریشه هایش در وجودم مستحکم تر میشه..هیچ چیز نمی تونه بیان کنه احساس شیرینی رو که نسبت به تو دارم و لذتی که از بودن تو در زندگیم میبرم.. عاشقتم مامان..عاشق.. چهارماهه که صدای نفس کشیدنت لالایی برای خواب من شده و دیدن روی ماهت طلوع صبح روشنم..مبارکت و مبارک من باشه این حضور زیبا..دوستت دارم دیروز من و شما و بابا و مادرجون رفتیم مرکز بهداشت و بعد از  کنترل قد و وزن واکسن چهارماهگیتو زدیم (قطره خوراکی فلج اطفال و واکسن پنتاوالان)..فدای اونلبخندهای شیرینت بشم که وقتی رو تخت بودی قبل زدن واکسن نثارمون میکردی و همچین که آمپول وارد رون چپت شد نفس مامان اشکهاش سرازیر شد...
20 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

تو را نه با دستهایم بلکه لا قلبم به آغوش کشیدمت دوست داشتنی ترین جای قلبم همان سمتی است که تو را دوست دارد ...
14 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

با تو شب ما رنگ غزل می گیرد            از چشم تو بارها مثل می گیرد   از شهد نگاه نمکین تو هنوز                  بقال سرکوچه عسل می گیرد ...
5 ارديبهشت 1394

صد روز گذشت..

نفسم،عشقم،عمرم،جونم،همه کسم،هلنم صد روزه که خدای مهربون تو رو به دنیای ما هدیه کرده.صد روزه که خونه با صدای ناز خنده ها و گریه های شما پر شده و عطر نفسهات خونمون.رو عطراگین کرده. هلنم خوشحالم،با تمام وجود و از ته قلبم... هلنم همیشه باشی و شاد باشی...دوستت دارم ای لایق ستایش..
29 فروردين 1394