هلن جونیهلن جونی، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

«هلن روشنای زندگی ما»

ناز بانو و شیرین کاریهاش(1)

سلام.یکی از دوستای نی نی وبلاگی تو نظرها برام نوشته بود حالا که هلن چهار دست و پا میره باید دنبالش برم این ور اونور. والحق هم که درست نوشته بودن... آی مامان ها خدا صبرتون بده.الکی نیست که خدا بهشتو زیر پای مادرها قرار داده.ازون نه ماه بارداری و درد عظیم زایمان و و تولد بچه و روزهای اول و بی خوابی ها و گریه ها که بگذریم.توی پروسه بزرگ شدن بچه ما مامان ها داریم ذره ذره آب میشیم...هر مرحله هم که میگذره تازه متوجه میشیم مرحله قبل خیلی راحت تر بوده و الکی منتظر بودیم زودتر بگذره.. حکایت حکایت این هلن جونه منه که ماشالله هزار ماشالله میخواد همه چیزهای دنیا رو از لحظه از خواب بیدار شدن تا وقت خوابیدنش کشف کنه منم که تو این کشفیات مدام باید مو...
14 شهريور 1394

روزهایم با تو...

ای عشق بی نهایتم.. روزهایی زیبایی را دارم با تو سپری میکنم..هر چند که اکثر اوقات کاسه صبرم به حد لبریز شدن میرسه و از خدا میخوام که بهم صبر بیشتری بده دغدغه های ساده ای که برای آماده کردن غذا برای تو دارم و اینکه با اندک انتخابهایی که دارم و با مواد غذایی انگشت شماری که میتونی میل کنی برات 0غذاهای مقوی درست کنم..مدام مواظب رفت و آمدت با رورویکت باشم که جایی نیفتی،جایی گیر نکنی  و برای انجام کارهام منتظر خوابیدن بمونم . همچین که فکر کردم موفق شدم تو دوباره بیدار بشی و حساب کتابهامو بهم بریزی...همه اش قشنگه... خنده های معنی دارت،گامهای چهار دست و پاییت که حدود یک هفته است شروع شده و تلاشت برای حفظ تعادل میان دست و پاهات که ...
8 شهريور 1394

دنیایم با تو..

هلن... زیباترین واژه ی هستیم، دنیایم را زیبا کردی، به خواب و به رویایم معنا بخشیدی، لحظه هایم را شیرین کرده ای با برق چشمان معصومت قلبم سرشار میشود از عشق و با آن لبخندهای گاه و بیگاهت انگار که تمام وجودم لبخند میشود..اشکهای تو قلبم را به درد می آورد و مرا مصمم تر ممیکند برای بودن..برای بهتر بودن و قوی تر می کند برای ساختن..ساختن دنیای خوبی برای تو..هر روز که می گذرد عشقم به تو افزون تر میگردد و هر شب که در کنار تو به صبح میکشد مرا صبورتر میکند.. من تازه پی برده ام به مفهوم عشق ، به مفهوم شادی ، به مفهوم رنگ..به مفهوم زیستن برای دیگری... دیگری که نه،پاره ای از تنم.. تمام واژه ها خلاصه می شود در دوست د اشتن.. بهار آغاز همه ی...
15 فروردين 1394

آغوش

تو را به آغوش می کشم و از عطر تنت سرشار می شوم... این تو نیستی که به آغوش من پناه آورده ای.این منم که تمام نیاز من در آغوش کشیدن توست و تقدیم تمام وجودم به پلک بر هم زدنی از تو...
16 اسفند 1393
1