هلن جونیهلن جونی، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

«هلن روشنای زندگی ما»

عزیز هفت ماه و یک روزه ی من

دوستت دارم بهترین ترانه زندگی.. ناب ترین اکسیژن برای نفس کشیدن..لطیف تر از برگ گل..درخشان تر از خورشید...دوستت دارم مبارک باشه پایان هفت ماهگی و شروع هشت ماهگیت   جشن کوچولوی ما برای ماهگرد هفتم عشقمون ...
20 مرداد 1394

پنج ماهگیت مبارک جگرگوشه

آلبالوی مامان،پایان پنج ماهیگت و ورودت به ششمین ماه زندگیت مبارک باشه.روز به روز داری با نمک تر و دوست داشتنی تر از قبل میشی.صدای جیغ های خوشگلت که خنده بر لبهای ما میاره بهترین موسیقی خونه شده غرغر کردنهات هنگام خوابیدن مثل گوجه سبز خوشمزه آب از لب و لوچه آدم راه میندازه غلتیدنهات و انتظار کشیدن برای دور بعدش جذابترین مسابقه برای دیدن شده..لذت تماشای دست و پاهای سفید و تپلت اینقدر شیرینه که حاضرم ساعتها به تماشا بنشینم و اون انگشتهای نقل و نباتتو مدام ببوسم...هلنم گل زیبایم...خدای زمینی من..تو را میپرستم.. دیروز با یکی از دوستام که یک بچه یک سال و شش ماهه داره داشتم صحبت میکردم ،تو حین حرفاش متوجه شدم که چقدر مامان ها احساس های مشترکی ن...
20 خرداد 1394

چهار ماهگی هلن بانو مبارک..

نازنین قلب مامان..هیچ چیز نمی تونه توصیف کنه عشقی رو که لحظه به لحظه ریشه هایش در وجودم مستحکم تر میشه..هیچ چیز نمی تونه بیان کنه احساس شیرینی رو که نسبت به تو دارم و لذتی که از بودن تو در زندگیم میبرم.. عاشقتم مامان..عاشق.. چهارماهه که صدای نفس کشیدنت لالایی برای خواب من شده و دیدن روی ماهت طلوع صبح روشنم..مبارکت و مبارک من باشه این حضور زیبا..دوستت دارم دیروز من و شما و بابا و مادرجون رفتیم مرکز بهداشت و بعد از  کنترل قد و وزن واکسن چهارماهگیتو زدیم (قطره خوراکی فلج اطفال و واکسن پنتاوالان)..فدای اونلبخندهای شیرینت بشم که وقتی رو تخت بودی قبل زدن واکسن نثارمون میکردی و همچین که آمپول وارد رون چپت شد نفس مامان اشکهاش سرازیر شد...
20 ارديبهشت 1394
1